سال1393
خدايا شكرت
شكر از نعمتي كه بهم دادي
سالي كه گذشت سال خوبي بود
و چه خوب بود و هست روزهاي با تو بودن
شب بيداري هاش
مريضي هاش
شادي هاش
تولد و جشن هاش
در كل راضي بودم و راضي هستم
خدايا بازم شكر و انشالله سال ۹3 هم براي من و همه عزيزانم سال خوبي باشه سالي پر از بركت و رحمت
خدايا من بايد از تو م عذر خواهي كنم
براي تمامه لحظه هاي كه عاجز شدم و زار زدم
براي تمامه لحظه هاي كه فكر كردم نگاهم نميكني و ميكردي
براي تمامه لحظه هاي كه .....
اصلا براي تمامه لحظه ها
و در آخر سر تعظيم فرود مي آورم به عرش كبريايت و شکرگزارم بر تمام
داده ها و ندادهات.....
عید امسال هم شروعش یه ذره فرق داشت با سالهای قبل....
28ام دردونه مامان تب و لرز شدید کردی و از صبح تا بعدازظهرش هر یکربع استفراغ میکردی
کارهائی که به روزهای پایانی سال موکول کرده بودم دیگه نشد انجام بدم و صبح تا شب و شب تا صبح بالا سرت بیدار بودم سحر29ام خودم تب و لرز شدید کردم که تا حالا سابقه نداشت
خلاصه لحظه سال تحویل امسال چهار نفرهه بودیم کلی زحمت انداختیم گردن مامان جون و خدا عمرمامان جون بده حسابی پرستاری کرد برای هر دومون
کاردستی درست کردن تو ایام تعطیل عید
امیرحسن و شهر شکرستان......
امیرحسن وقتی کارتون می بینه