چه زود دوساله گذشت
تولد تولد
*****تولدت مبارک***** عزیززززززززززززززززم با یک روز تاخیر تولدت مبارکککککککککککککککککککککککککککککککککک چقدر تولد دوسالگی لذت بخشه چقدر شیرینه آخه سنی هست که پسرم حالیش میشه تولدهه الان مهدت بودم عزیزم تو راه یکی کیک خریدم و یکی هم شمع دو و یکی هم کلاه و چند بسته شکلات و یکی هم اسباب بازی موتور کادو کردم و بدو بدو اومدم مهدت چقدرررررررررررر خوشحال شده بودیم چطور میخندید چطور میرقصیدی واییییییی به همه میگفتی ((مال منه)) ((نکن)) ((این منه)) یعنی همه اینها مال منه و شماها دست نزنید واییییییییییی عزیزم تولدت مبارک این تولد مهدت بود انشالله مراسم جشن تولدت که توخونه می خوام بگیرم شب 27ام دی میگیرم که مصادف...
نویسنده :
مامی امیرحسن
12:05
گم شدن گوشي تلفن
مادر که باشی صبوری می شود یار لحظات خستگیت... ديروز كه رفتيم خونه در به در دنبال گوشي تلفن آخه خودم ديشب گذاشته بودم تو شارژ از زير مبل گرفته تا رو اپن و تو كشوها و زير تخت همه جا دنبالش گشتم ولي نبود كه نبود تقريبا دوساعتي مشغول بوديم دنبال تلفن پيدا كردن ....صندلي اش كنار دستگاه تلفن گذاشته بود فهميدم كار كار خودشه صندلي گذاشته زير پاش تا دستش بهش برسه خلاصه بعد از چند ساعت يه دفعه يادم اومد كه يه منطقه اي را نگشتم بلللللللللللللللللللللللللللللللللله عزيز مامان پشت شوفاژ.... گوشي تلفن سيار پشت شوفاژ بود يا خدا چطوري درش بيارم ديگه تنهائي نميشد، گذاشتم تا بابائي بياد و با كمك بابائي دوساعتي مشغول ب...
نویسنده :
مامی امیرحسن
7:47
به طاها به ياسين
به طاها به ياسين به معراج احمد /به قدر و به کوثر به رضوان و طوبی به وحي الهي ....به قران جاري / به تورات موسي وانجيل عيسي بسي پادشاهي كنم در گدايي ..../چو باشم گداي گدايان زهرا(س) چه شب ها كه زهرا(س)دعا كرده تا ما/همه شيعه گرديم و بي تاب مولا ندیدم شهی در دل آرایی تو به قربان اخلاق مولایی تو تو خورشیدی و ذره پرورترینی فدای سجایای زهرایی تو نداری به کویت زمن بی نواتر ندیدم کریمی به طاهایی تو نداری گدایی به رسوایی من ندیدم نگاری به زیبایی تو نداری مریضی به بدحالی من ندیدم دمی چون مسیحایی تو نداری غلامی به تنهایی من ...
نویسنده :
مامی امیرحسن
11:37
گم شدن جورابها
دو سه روز بود كه بدجور جورابهات گم ميشد هي از آمارشون كم ميشد عصباني ميشدم ميگفتم يعني چي ميشه ....!!!!! بعد از چند روز ديروز متوجه شدم همه جورابهاش پشت شوفاژ بود شازده مامان جورابهاش را پشت شوفاز مي انداخت و اونجا قايم ميكرد ...
نویسنده :
مامی امیرحسن
8:51