اميرحسناميرحسن، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 8 روز سن داره

امیرحسن جان

مهماني خاله نازي

1391/10/6 9:14
نویسنده : مامی امیرحسن
360 بازدید
اشتراک گذاری

ناناز مامان فندقي من

چهارشنبه حسابي هوا باروني بود باد هم ميومد واي واي خيلي سرد شده بود بدشانسي روز مهماني اينطوري هوا هم بد شده بدو از يك هفته پيش وعده كرده بوديم دوستان خونه ماماني نازي بريم

خلاصه بعدازظهر بابائي هم سركار بود بعد از ناهار خوردن سريع شما را خواب كردم كه تو مهماني سرحال باشي شما كه خواب رفتي من هم تند تند كارهام را انجام دادم تا ساعت 4.30 شما بيدار شدي

يكي آژانس گرفتم و سر راه دنبال خاله باران هم رفتيم خاله باران هم با پرهام خوشكل و خوش زبانش همراهمون شد

هوا همچنان سرد بود

خداروشكر خونه خاله نازي خيليييييييييي به همه خوش گذشت

شما كه حسابي مشغول بازي كردن بودي با يه عاللللللللللمه اسباب بازي هاي جور واجورniniweblog.comاين دوقلوهاي خاله نازي

من هم خيلي خيلي خوشحال بودم كه اينطوري اجتماعي هستي و مشغول بازي با بچه ها

يه نيم ساعتي ميومدي تو اتاق نگاه ميكرديniniweblog.comببيني هستم يا نه و دوباره ميرفتي بازي ...

پرهام- محمد ياسين -نازنين فاطمه-علي -فاطمه-نيايش زهرا-مهدي-اميرحسن-و كنجد خاله زهره  قربون همه شون بشمممممممممم منniniweblog.com

 

خلاصه اينقدر ذوققققققققق كرده بودم اينطوري با بچه ها بازي ميكردي ديگه خيالم از مهد كودك راحته ميدونم كه انشالله اذيت نميكني و اذيت نميشي ولي چيكار كنم كه بابائي حسابي از مهدكودك و پرستار مخاله

مهدكودك همه اش ميگه بچه ها  بچه ام را ميزنن و با هم دعوا ميكنن ( نميدونم چه تصوري تو ذهنشه)

پرستار هم ميگه ال و بل

ميگه تا جائي كه ميتونم خودم نگه ميدارم تا يه خورده بزرگتر بشه و بتونه از خودش دفاع كنه

niniweblog.com اينم من و بابائي كه هرچي بوست ميكنيم سير نميشيم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان کیانا
9 دی 91 10:08
سلام دوست عزیز . وبلاگ قشنگی دارید ولی من منظور شما رو متوجه نشدم " مادري كه اولين لبخند شيرينت را نديد ولي اشكهايت را پاك كرد " ؟


مرسي عزيزم كه سر زدي
نكته انحرافي وبلاگ همين جمله اس هههههه