اميرحسناميرحسن، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره

امیرحسن جان

خاطرات عقب افتاده

1391/11/4 13:53
نویسنده : مامی امیرحسن
348 بازدید
اشتراک گذاری

عزيزززززززززز مامان خيلي وقته وقت نكردم اينجا بيام يعني تنبلي كردم ببخشيد

فندق مامان

قطاب مامان

شكر مامان

واييييي كه هرچي صفت بهت بدم كم گفتم

اين روزها داره مثل برق و باد ميگذره و دارم شاهد بزرگ شدنت ميشم خيلي خيلي شيطون تر شدي يعني تحركت خيلي زياد شده يكجا بند نميشي ....

ولي اين روزها سعي كردم دفترخاطراتت حتما به بروز باشه تا لحظه لحظه شيرين كاري هات را داشته باشم

اين چند روز اخير تب هاي وحشتناكي كردي سه روز تو تب مي سوختي صبح  تا شب و شب تا صبح پاشور ميكردم شياف ميذاشتم ولي فايده نداشت از اشتها افتاده بودي و حسابي ريزه ميزه شدي

الان خداروشكر خيلي خيلي بهتري

بابائي هم تو اين مدت مريض بود اول كه كمر درد كه چهار روز دكتر بهش استعلاجي داد كه تو خونه استراحت كنه

الان هم سرماخوردگي و تب ...خدا به خير كنه شايد بعدش هم نوبت من باشه

خلاصه تو اين مدت انشالله كه حافظه ياري كنه تا بتونم بنويسم

يه عالمممممممممه عكس هم دارم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

بابا شيدا
14 بهمن 91 13:54
چقدر كم رنگي نيستي